شبکهٔ محترم افق، قبلاها برنامهای پخش میکرد به اسم مستند-مسابقهٔ خانهٔ ما» (نمیدانم الان هم هست یا نه) و در میزان جذاب بودنش همین بس که منِ بهکلی فراری از تلویزیون، حواسم به روز و ساعت پخشش بود که از دستش ندهم.خط اصلی مسابقه به این شکل بود که چند خانوادهٔ مختلف باید طی مراحلی، هم با کسب درآمدهای خانگی و هم با صرفهجویی در هزینهها، در پایان مبلغ بیشتری را در حساب بانکی خانواده (که ابتدای مسابقه شارژ شده بود) ذخیره میکردند.
مسابقه هم شامل مراحل مختلف مهمانی، سفر و کسبوکار خانگی بود.
من دو سری از این مسابقه را دیدم و به نظرم ایدهٔ جذاب و خلاقیتهای جالبی در آن بود. مخصوصا از جهت مواجهه با سبک زندگی انسان ایرانی، فضای نسبتا خوبی ساخته بود.
الغرض، در یکی از قسمتهای مسابقه، که دو خانواده مهمان خانوادهٔ سوم بودند و مرحلهٔ کسبوکار خانگی پشتسر گذاشته شده بود، دوربین از خانوادهها، قبل از مهمانی فیلم میگرفت. دقت کنید، مرحلهٔ قبلی گذشته، میزان درآمد و امتیازها هم مشخص، همه چیز تمام شده و خانوادهها در مسیر مهمانی بودند؛ نکتهٔ خیلی جالب این بود که والدین خانوادهها در آن سکانس مربوط به قبل شروع مهمانی، به فرزندشان به طور اکید توصیه میکردند که دربارهٔ ایدهٔ کسبوکار خانوادگی خانوادهشان در مهمانی صحبت نکنند و مطلقا چیزی نگویند. این سکانس خیلی جذاب و تا حدودی خاطرهانگیز بود. خاطرهانگیز به جهت یادآوری خاطرهٔ دفعاتی که چه در خانوادهٔ خودمان، چه خانوادههای اطراف، با چنین تفکری مواجه شده بودم. یک جور تفکر پنهانکاری در مورد مسائل بیاهمیتی که بیانشان جزء اسرار خانوادگی نیست؛ تابوی حرف زدن در مورد مسائلی که به دلایل مبهم و غیرقابلتوضیحی دلمان میخواهد از بقیه پنهان کنیم یا حتی بعضا دربارهشان دروغ بگوییم! چرا؟ نمیدانم؛ ولی برداشت من این است که ما در مجموعهای از پنهانکاریهای غیرلازم زندگی میکنیم. ما در مجموع آدمهای شفافی نیستیم و وقتی ذهنیت مردمی شفاف نباشد، مطالبهٔ شفافیت از مراکز تصمیمساز، اجرایی و قضایی هم دچار سختیهای مضاعف میشود. یعنی واقعا خیلی از تصمیمات را نمیتوان به حساب عمد و قصدی در پنهانکاری و حتی تلاش برای پنهان کردن مواردی خلاف قانون دانست؛ بلکه موضوع این است که ذهنیت انسان ایرانی، ذهنیت شفاف و صادقانهای نیست. نهتنها شفافیت و صداقت که حتی بیان راحت و روان احساسات هم برای انسان ایرانی دشوار است. او حتی اگر در پاکدستترین و مسئولیتپذیرترین شرایط ممکن کار کند، باز هم احتمالا علاقهای به شفاف شدن ندارد و میل پنهان شخصیتش به مخفی و مرموز و بیتوضیح بودن است.
به گمانم ما نیاز داریم کنار همهٔ مطالبات مبتنی بر مبانی اعتقادی/مردمسالارانه دربارهٔ شفافیت حکومت و پاسخگویی مسئولین (در تمامی سطوح)، به جنبههای روانشناختی ماجرا هم توجه کنیم.
ما نیاز داریم سوای همهٔ دلایل و مومات دیگر، به جهت باز شدن گره کور ماجرای شفافیت، گفتوگو»، بیان صادقانهٔ احساسات» و همدلی» را به نسل بعد یاد بدهیم. این تیری است که نشانهای زیادی را میتوان با آن زد.
درباره این سایت